کلید واژه: "حوزه"

خوابی که تعبیر شد

نوشته شده توسطسایه 11ام بهمن, 1397
مدتی بود از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم و در به در دنبال کار می‌گشتم، اما کاری که هم مناسب یک خانم باشد و هم به رشته‌ی تحصیلی من که عربی بود مربوط باشد پیدا نکردم. با هر کسی هم در این مورد مشورت می‌کردم من را مسخره می‌کرد و می‌گفت:«مگه رشته قحط بود که… بیشتر »

عنایت حضرت زهرا(س)

نوشته شده توسطمحب حیدر 17ام دی, 1396
استان البرز، کرج  اولین بار در مقطع دوم ابتدایی سر کلاس انشا بود که در موضوع انشاء “در آینده می خواهید چه کاره شوید” نوشتم روحانی و آنرا در کلاس خواندم، در دلم اما بخاطر شادابی و جسارت کودکی دوست داشتم خلبان جنگنده شوم! ولی خب این آرزوی… بیشتر »

پرواز در آتش/ قسمت دوم

نوشته شده توسطمحب حیدر 1ام آذر, 1396
استان خوزستان تا اینکه… یه روز یکی از دوستام در مورد علایقش برام صحبت می کرد، بین حرفهاش گفت:"امام زمان(عج) رو خیلی دوست داره” این جمله منو به فکر فرو برد، تو دلم گفتم: آیا منم امام زمانم رو دوست دارم؟ شاید ظاهرا دوستش داشتم اما اعمالم گویای… بیشتر »

پرواز در آتش/ قسمت اول

نوشته شده توسطمحب حیدر 29ام آبان, 1396
استان خوزستان از بچگی علاقه و حس خاصی نسبت به چادر داشتم؛ همیشه تو بازی هام چادر مامانم رو سرم می کردم، می رفتم جلوی آینه و با خودم می گفتم: چقدر خانم شدم. دوست داشتم زودتر بزرگ شم و مثل خانمها، مانتو و چادر بپوشم. وقتی بزرگتر شدم به جای چادر مامانم… بیشتر »

رئیس جمهور آینده با چشمان آبی

نوشته شده توسطعین. کاف 18ام مرداد, 1396
مهران، استان ایلام هر وقت که هوا تاریک میشد از شهرم مهران تا نجف، حوزه کنار حرم امام علی -علیه السلام- را طی الارض می‌کردم. آنجا سر کلاس درس در حجره‌های برادران می رفتم، از دروس حوزه و اساتید نجف استفاده  می کردم و یک ساعت مانده به اذان صبح به خانه باز… بیشتر »

قصه های طلبه شدن ما

نوشته شده توسطعین. کاف 22ام تیر, 1396
سی گانه نخست می خواستیم به سادگی و شیرینی یک گفتگوی دوستانه، گعده‌ای مجازی داشته باشیم و بگوییم چی شد که طلبه شدیم. با مکثی کوتاه به پشت سرمان نگاهی بیندازیم و ببینیم با کدام جرقه و نگاه، دعای سحرگاهی مادر و گذر از چه پستی و بلندی هایی اکنون با افتخار… بیشتر »

من واقعا به درد حوزه می خورم

نوشته شده توسطعین. کاف 23ام خرداد, 1396
استان فارس، شیراز پیش دانشگاهی‌ام تمام شد. کل تابستان به عروسی و عروسی رفتن گذشت تا رسید به شهریور ماه که ماه رمضان شروع شد. روز اول عروسی بودم. از روز دوم تصمیم گرفتم کل ماه رمضان را روزه بگیرم و حجابم را حفظ کنم. هر شب برنامه «این شب‌ها» را نگاه… بیشتر »