کلید واژه: "دختر طلبه"

وروجک! بزرگ شدی برو حوزه

نوشته شده توسطعین. کاف 9ام خرداد, 1396
استان هرمزگان، بندرعباس نه ساله بودم و ماه رمضان بود. من می‌خواستم روزه بگیرم؛ ولی چون خیلی جثه ریز و قد کوتاهی داشتم مادربزرگم نمی‌ذاشت، می‌گفت می‌میری! منم برای اینکه مجبورم نکنه روزه‌ام رو بشکنم بعد از مدرسه خونه نمی‌رفتم. می‌رفتم مسجد محله تا افطار… بیشتر »

چادری شدم و طلبه

نوشته شده توسطعین. کاف 4ام خرداد, 1396
استان فارس، ارسنجان دو سال از فوت عموم می گذشت ک خوابش رو دیدم. دیدم که جایی درس میخونم و از خوابگاه به سمت خونه رفتیم. خوابم رو واسه مامانم تعریف کردم؛ اماکسی توجه نکرد و خودمم اهمیت ندادم. اون زمان دبیرستان بودم و جو دبیرستان و شور جوونی… داداشم… بیشتر »

مربی پرورشی طلبه

نوشته شده توسطعین. کاف 14ام اردیبهشت, 1396
استان تهران، تهران توی دوره دبیرستان شکر خدا یه کادر قوی و مربیان پرورشی خیلی فعال، مذهبی و انقلابی به تمام معنا روزی من شده بود. خیلی خوب دانش آموزان دبیرستانی رو پرورش می دادند طوری که دفتر پرورشی پاتوق خیلی ها توی زنگ های تفریح بود و اگه دیر میرفتی… بیشتر »

طلبه دانشجوی حقوقدان

نوشته شده توسطعین. کاف 9ام اردیبهشت, 1396
استان تهران، شهر تهران یه اتفاق، شاید نماز استخاره مادر، شاید قبول شدن خواهر در رشته ریاضی و مصم بودنم به جدا شدن از او شاید معلم دوست داشتنی پرورشی که ادبیات عرب می خواند توصیه های مدیر راهنمایی شاید حرف های دانش آموخته دانشگاه امام صادق که از رشته های… بیشتر »

برای جبران جذابیت کلاس های دینی و قرآن

نوشته شده توسطعین. کاف 6ام اردیبهشت, 1396
استان سمنان، مهدیشهر سال اول راهنمایی، همیشه دلم می خواست با بچه ها مهربون باشم تا از حجابم بدشون نیاد. یه جورایی باهاشون صمیمی شدم و کنارشون موندم. بچه ها مثل یه گل تازه شکفته دنبال به دست آوردن علت و چرایی انتخاب حجابم بودن. با خودشون فکر می کردن که… بیشتر »

از اعتکاف تا طلبگی

نوشته شده توسطعین. کاف 24ام فروردین, 1396
استان کرمانشاه، کرند غرب ترم آخر کارشناسی بودم که برای اعتکاف رفته بودم مسجد شهرستان مون. جمعیت کم بود ولی طلبه ها زیاد بودن و با همکاری هم کار های اعتکاف رو انجام می دادن. خیلی تعجب کردم که چطوری اونا این طوری کار می کنن در ثواب از هم سبقت می گرفتن. من… بیشتر »

طلبه روستازاده

نوشته شده توسطعین. کاف 19ام فروردین, 1396
استان اصفهان. فولادشهر روستا زاده بودم وبه علت اینکه اون روزها نمی گذاشتند دختر ها درس بخونن و بنده هم علاقه عجیبی به درس خوندن داشتم آقام را راضی کردم که به شرط اینکه کارای خونه را بکنم درسم را در مقطع راهنمایی ادامه بدم. البته شاگرد خیلی درس خونی… بیشتر »