کلید واژه: "چی شد طلبه شدم"

کیمیای محبت

نوشته شده توسطسایه 23ام خرداد, 1398
برای کنکور درس می خواندم و هر روز به کتابخانه می‌رفتم ، تصمیم داشتم هر طور شده پزشکی قبول شوم، مخصوصاً این که یک دوره کامل امدادگری را گذرانده بودم علاقه‌ام به پزشکی بیشتر شده بود . سر پر سودایی داشتم و دلم می‌خواست زمین و زمان را تغییر دهم، برای خودم… بیشتر »

آرزوی پدرم

نوشته شده توسطسایه 18ام خرداد, 1398
آرام آرام داخل صحن با صفای حکیمه خاتون قدم بر می‌دارم. سر به زیر انداخته. گام‌هایم را با وقارتر از همیشه بر می‌دارم. اذن دخول را می‌خوانم. زیرلب (السلام علیک فاطمه اشفعی لنا فی الجنه) را با صلابت‌تر ازهمیشه به زبان جاری می‌سازم. قطرات اشک، مرا همراهی… بیشتر »

من هم می‌توانم طلبه شوم!

نوشته شده توسطسایه 7ام خرداد, 1398
زمان دبیرستان فکر نمی‌کردم که خواهران هم حوزه‌ی علمیه داشته باشند. همیشه فکر می‌کردم فقط برداران طلبه می‌شوند. تا این‌که یک روز مدیرمان آمد و گفت:«بچه‌ها بیاین برین کلاس! یه خانم اومده می‌خواد براتون حرف بزنه». ماهم خیلی خوشحال شدیم. چون امتحان تاریخ… بیشتر »

طلبه شدم که ریزه خوارِ مولا باشم

نوشته شده توسطسایه 7ام خرداد, 1398
تازه دانشگاه قبول شده بودم. مردد بودم که بروم یا نه. آیا واقعا تکلیف من تحصیل در دانشگاه بود؟! بااصرار خانواده راهی دانشگاه شدم. روزها می‌گذشت و من ذهنم پر بود ازسوال‌ها و تردیدهایی که به جانم افتاده بودند. وقتی به اطراف نگاه می‌کردم، می‌دیدم که همه… بیشتر »

قاب عکس

نوشته شده توسطسایه 3ام خرداد, 1398
یک وقتی از یک جایی قصه‌ی عشق آدم‌ها شروع می‌شود.قصه‌ی زمانی که دلم بار وبندیلش را بست تا راه عشق را طی کند را خوب به خاطر دارم. همه چیز از یک قاب عکس شروع شد. قاب عکس مربع کنار طاقچه، او درآن عکس دو زانو نشسته بود و آبی چشمانش خیره بود به لنز دوربین… بیشتر »

طلبگی‌ام مرا افتخار

نوشته شده توسطسایه 29ام اردیبهشت, 1398
زمان اعتکاف بود، من هم مثل بقیه دوستان و همشهری ها برای انجام اعمال اعتکاف به مسجد رفته بودم. آنجا جمعی از خواهران محجبه و خوش برخورد را دیدم که از معتکفین با روی خوش استقبال می کردند. حجاب و متانت و سادگی آنها مرامجذوب خود کرد. در اجرای برنامه های… بیشتر »

هوای پاک طلبگی

نوشته شده توسطسایه 17ام اردیبهشت, 1398
هشت سال از عمرم را به بطالت صرف کردم!! عمری‌که، اگر آنگونه می‌خواستم، سپری می‌شد و راهنما و مشاور خوبی داشتم، شاید موفق‌تر از امروز بودم.سال ۸۵ دانشگاه شرکت کردم و دو رشته قبول شدم.علم حدیث دانشگاه عالی شهید مطهری و مدیریت دولتی پیام‌نور شهرمان!!آن… بیشتر »