« گلچین امام زمان (عج) |
سرآغاز قصه های طلبگی
نوشته شده توسطعین. کاف 25ام بهمن, 1395طلبه که شدیم، گمان می کردیم شاید بعد از چند سال درس خواندن و دود چراغ خوردن،بتوانیم مبلغ این راه شویم. اما همان ابتدا، همین که رسالت طلبگی را پذیرفتیم باید به خاطر این تصمیم بزرگ به اطرافیان جواب پس می دادیم غافل از این که همین سوال و جوابها، اولین گامهای تبلیغ راه روشنی بود که در پیش داشتیم.
-چی شد طلبه شدی؟
-دانشگاه قبول نشدی که رفتی حوزه؟
-بابات روحانیه؟
-راستی اگه منم بخوام بیام حوزه درس بخونم چه جوریه؟!
حتما شما هم با واکنشهای سرشار از تعجب، پرسش، یا حتی اعتراضی خانواده و دوستان نسبت به طلبه بودن خود مواجه شدهاید. همکلاسیهای قدیمی که انتظار داشتند امروز شما را در قامت یک خانم مهندس یا دکتر ببینند، خانمهای مسجدی که از خوشرویی شما با کودکان بازیگوش تعجب میکنند و از خانمهای مذهبی جز روی گرفته و سگرمههای در هم چیزی ندیدهاند. دختر جوان امروزی که یک نیمروز در کوپه قطار همسفرش بودید و سفره دلتان را برای هم باز کردید، وقت خداحافظی با شنیدن طلبه بودن شما، از تعجب، خشکش زده و با هول و ولا زلف پریشانش را زیر روسری مخفی کرده؛آنهایی که در فضای مجازی با جستجوی اسم و رسم طلبگی به صفحه شما رسیدهاند و با گپ و گفتی مجازی دو دنیای متفاوت را به هم پیوند زدهاند. اینها همه تجارب تبلیغی و فرصتهای ارزشمندی است که با قدم گذاشتن در حوزه علمیه به ما روی میآورند. چه بسیار افرادی که چند خط صحبت دوستانه شما، مسیر زندگیشان را چرخانده باشد همین اطراف، به یکی از همین حوزههای علمیه سراسر کشور…
راستی، شما خودتان طلبه شدنتان را مدیون کدام دوست و فامیل هستید؟ چه کسی برای اولین بار شما را با فضای حوزه آشنا کرد و چگونه به این خانواده بزرگ پیوستید؟
بعد از اینکه طلبه شدید یادتان هست چند نفر را به خواندن درس طلبگی تشویق کردهاید؟ برای تبلیغ پذیرش حوزه خواهران چه کارهایی کرده اید و مسیر زندگی چه افرادی با تبلیغات شما به سمت تحصیل در حوزه تغییر کرده؟
فرم در حال بارگذاری ...