« پرواز در آتش/ قسمت سوم | پرواز در آتش/ قسمت اول » |
پرواز در آتش/ قسمت دوم
نوشته شده توسطمحب حیدر 1ام آذر, 1396استان خوزستان
تا اینکه…
یه روز یکی از دوستام در مورد علایقش برام صحبت می کرد، بین حرفهاش گفت:"امام زمان(عج) رو خیلی دوست داره”
این جمله منو به فکر فرو برد، تو دلم گفتم: آیا منم امام زمانم رو دوست دارم؟ شاید ظاهرا دوستش داشتم اما اعمالم گویای این مطلب نبود. اون روز خیلی فکر کردم و متوجه شدم واقعا و از ته قلبم علاقه ای که باید به امام زمان(عج) داشته باشم رو ندارم، هیچوقت برای ظهورش دعا نکرده بودم، خوب می دونستم تا اون روز اعمالی رو انجام ندادم که باعث رضایت امام زمان(عج) بشه. با خودم گفتم: هانیه! تو که راه درست رو میشناسی، چرا به واجبات دینت عمل نمی کنی؟ تا کی می خوای اینطوری ادامه بدی و بین راه خوب و بد معلق بمونی؟
من اکثر واجبات دینم رو انجام نمی دادم، چون حکمت و فلسفه شون رو نمی دونستم، دلیل وجوبشون برام قابل درک نبود برای همین بهشون ایمان نداشتم. اما اون روز تصمیم گرفتم لااقل به واجبات دینم فکر کنم و درباره شون تحقیق کنم تا فلسفه وجوبشون رو بدونم.
راستش اول از حجاب شروع کردم چون بیشتر به خانم ها ربط داره. درباره ش کتاب می خوندم، به قرآن مراجعه کردم و مزایا و معایب حجاب و بدحجابی رو باهم مقایسه می کردم، هر قدر بیشتر به فلسفه ی حجاب و بد حجابی پی می بردم بیشتر بهش علاقه مند می شدم. بالاخره تصمیم گرفتم حجابم رو رعایت کنم.
اوایل یکم برام سخت بود و فقط بیرون از خونه رعایت می کردم و توی خونه جلوی نامحرم حجاب کاملی نداشتم چون نمی خواستم از سوی خانواده ام مورد تمسخر قرار بگیرم و متاسفانه هنوز اونقدر درایت نداشتم که حرف مردم رو به خواست خدا ترجیح ندم.
تابستون همون سال مسافرت رفتیم زادگاهم…
فرم در حال بارگذاری ...