« برای جبران گذشته دور از خدا طلبه شدمطلبه شدن در هفتاد سالگی »

دختر خجالتی آخر کلاس

نوشته شده توسطعین. کاف 25ام اسفند, 1395

استان کهگیلویه و بویراحمد، دهدشت

دوران دبیرستان یه معلم دین و زندگی داشتم که مسائل اعتقادی و فقهی رو سر کلاس بیان می کرد. من هم یه دختر کم رو با چادری که همیشه جلوی دهنم گرفته بود ته کلاس می نشستم. خیلی سؤال برام پیش می اومد اما از بس کم رو و خجالتی بودم نمی پرسیدم تا اینکه یه روز دلمو زدم به دریا و پرسیدم. آقا ی معلم هم جوابمو  دادن؛ اما قانع کننده نبود برام. به خودم گفتم چرا خودم نتونم یه درسی رو بخونم که هم بتونم به جواب سؤالای خودم برسم هم پاسخگوی دیگران باشم؟ یه روز داشتم بورد فرهنگی مدرسه رو نگاه می کردم دیدم یه برگه اونجا چسبوندن که نوشته بود حوزه های علمیه خواهران برای سال 91 طلبه می پذیره. برگه رو درش آوردم و دویدم پیش معاون مدرسه ازش در مورد برگه سؤال کردم. گفتن برو سر کلاست بشین الان یه خانمی میاد برات توضیح می ده. رفتم سر کلاس نشستم دیدم یه خانم چادری محجبه وارد کلاس شد. یکی از دخترای روستامون بود که سال سوم طلبگیشون بود. خودشو معرفی کرد و شروع کرد از حوزه گفتن. من هم که دیدم بله این چیزی که حاج خانم دارن میگن همون چیزیه که من دنبالشم، مدارکم رو دادم خودشون منو ثبت نام کردن. توی آزمون ورودی امتیاز خوبی آوردم و گفتن که باید مصاحبه بدین. خلاصه مصاحبه هم امتیاز آوردم و خوشحالم که بالاخره من هم یه طلبه شدم.


فرم در حال بارگذاری ...