« صفر تا صد زندگی طلبگیحفظ قرآن، جرقه طلبه شدن »

اولین طلبه زن خاندان

نوشته شده توسطعین. کاف 3ام تیر, 1396

استان البرز، کرج

سال 89 بعد از مشورت گرفتن از پدرم تصمیم گرفتم به جای ثبت نام کردن تو دبیرستان برم حوزه. پدرم تحقیقات اساسی رو شروع کرد و متوجه شدیم که اصلا تو کرج حوزه از مقطع سیکل نیست. اما منم تابستون برای ثبت نام دبیرستان نرفتم. از مامان و بابام اصرار بود و  از من انکار.

خلاصه 31 شهریور ثبت نام کردم و سال بعد دوم تجربی بودم. دیگه حالم از خودم و درس و دبیرستان بهم می‌خورد تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم. یه روز بعد از دو هفته تعطیلی دادن به خودم رفتم دبیرستان که پوستر پذیرش حوزه رو دیدم که زدن رو دیوار. با ذوق شمارشو نوشتم تماس که گرفتم من فقط آدرس خواستم اما خیلی اتفاقی خانم پشت خط گفت اینجا برا دیپلم هاست برای مقطع سیکل تو گلشهر هست و شمارشو داد. منم همون روز رفتم گلشهر و ثبت نام کردم.

تابستون رفتم مصاحبه. مطمئن بودم قبول نمی‌شم؛ چون هم تجوید غلط زیاد داشتم هم یه سوال احکام رو اشتباه گفتم. ماه رمضون خیلی بی حال دراز کشیده بودم که تلفن زنگ خورد و مامانم جواب داد. بعد که قطع کرد بهم گفت از حوزه بود. گفتم آره میدونم قبول نشدم. مامانم تبسمی کرد و گفت آره خیلی دلم به حالت می‌سوزه بی‌سواد می‌مونی. هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر وخنده و خیلی با احساس یه متکا پرت کرد تو صورتم و گفت پاشو بی ذوق حوزه قبول شدی! من که تو شوک بودم از اون طرف داداشم گفت باور نمی کنم ینی آجی رو تو حوزه راه می‌دن؟! انقدذوق داشتم که به همه عمو وعمه هام زنگ زدم و گفتم که قبول شدم. من بعد از بابام دومین طلبه و اولین طلبه زن خاندان بودم.

روزی ام که رفتم حوزه برا ثبت نام کنم ده بارپرسیدم یعنی من الان طلبه ام و مدیرمون هم هر ده بار با عشق و حوصله می‌گفتن بله عزیزم شما پذیرفته شدی. آقا شما رو برا سربازی قبول کردن.

سوم دبیرستان هم که خیلی ها اصرار کردن حداقل دیپلم بگیرم نرفتم. الان پایه چهار حوزه هستم.امیدوارم اگر نمی تونم لبخندی به لب مولا و آقاجانم بنشونم لااقل قلب مبارکشونم نشکونم و ناراحتشون نکنم. به امید اون روز


فرم در حال بارگذاری ...