کلید واژه: "چی شد طلبه شدم"

من واقعا به درد حوزه می خورم

نوشته شده توسطعین. کاف 23ام خرداد, 1396
استان فارس، شیراز پیش دانشگاهی‌ام تمام شد. کل تابستان به عروسی و عروسی رفتن گذشت تا رسید به شهریور ماه که ماه رمضان شروع شد. روز اول عروسی بودم. از روز دوم تصمیم گرفتم کل ماه رمضان را روزه بگیرم و حجابم را حفظ کنم. هر شب برنامه «این شب‌ها» را نگاه… بیشتر »

چادری شدم و طلبه

نوشته شده توسطعین. کاف 4ام خرداد, 1396
استان فارس، ارسنجان دو سال از فوت عموم می گذشت ک خوابش رو دیدم. دیدم که جایی درس میخونم و از خوابگاه به سمت خونه رفتیم. خوابم رو واسه مامانم تعریف کردم؛ اماکسی توجه نکرد و خودمم اهمیت ندادم. اون زمان دبیرستان بودم و جو دبیرستان و شور جوونی… داداشم… بیشتر »

حوزه می ری؟

نوشته شده توسطعین. کاف 31ام اردیبهشت, 1396
استان تهران، تهران مهر ماه سال 92 برای کلاس های مترجمی قرآن ثبت نام کردم، بر خلاف دوران دبیرستان که نه علاقه ای به عربی داشتم نه نمرات خوبی می تونستم از این درس بگیرم، به برکت قرآن تو کلاس های مترجمی خیلی موفق بودم و به دیگران هم تا جایی که می تونستم… بیشتر »

مربی پرورشی طلبه

نوشته شده توسطعین. کاف 14ام اردیبهشت, 1396
استان تهران، تهران توی دوره دبیرستان شکر خدا یه کادر قوی و مربیان پرورشی خیلی فعال، مذهبی و انقلابی به تمام معنا روزی من شده بود. خیلی خوب دانش آموزان دبیرستانی رو پرورش می دادند طوری که دفتر پرورشی پاتوق خیلی ها توی زنگ های تفریح بود و اگه دیر میرفتی… بیشتر »

پزشک روح

نوشته شده توسطعین. کاف 12ام اردیبهشت, 1396
استان یزد، اردکان شاید باورتان نشود که من اصلا نمی خواستم طلبه شوم، عشق و علاقه وافری به پزشکی داشتم. چون در رشته تجربی درس می خواندم و شاگرد نسبتا خوبی هم بودم؛ ولی دست تقدیر پدر عزیزم و حامی مهربانم را از من گرفت و من دیگر نتوانستم مثل قبل درس بخوانم… بیشتر »

خانم های طلبه با روسری نمی خوابند!

نوشته شده توسطعین. کاف 28ام فروردین, 1396
استان فارس، شیراز تا سال سوم دبیرستان مثل همه بچه های رشته تجربی دوست داشتم برم پزشکی بخونم. پدرم هم گفته بودن دانشگاه فقط شیراز، راه دور نمیشه بری. آن خدابیامرز یه دایی داشتن که تحصلیکرده بودن و خارج زندگی می کردن. ایشون در بازنشستگی اومده بودن قم ساکن… بیشتر »

حوزه ای که مرا عاشق خودش کرد

نوشته شده توسطعین. کاف 27ام فروردین, 1396
استان کرمان، رفسنجان از بین هفت تا بچه، من ششمی بودم، درسخون و منظم البته توی درس. اولین کسی که یا بهتر بگم تنها کسی بودم که توی فامیل مادری و پدری رفتم دبیرستان نمونه دولتی! نه توی مدرسه حرف و حدیثی از حوزه شد نه توی فامیل روحانی داشتیم نه اصلا کسی به… بیشتر »