کلید واژه: "دختر طلبه"
از زبان ایتالیایی و فرانسه تا زبان دین
نوشته شده توسطعین. کاف 25ام اسفند, 1396برای شرکت در کنکور کارشناسی ارشد خیلی فکر میکردم که چه رشته ای را انتخاب کنم. بارها و بارها دفترچه انتخاب رشته را بالا و پایین کردم و آخر هم به همان نتیجه قبلی رسیدم: حالا که میخواستم زبان فرانسه را کامل یادبگیرم، بهتر بود رشته ارشدم را مترجمی زبان… بیشتر »
حوزه و پریدن خواستگار
نوشته شده توسطعین. کاف 23ام اسفند, 1396استان اصفهان، شهر اصفهان از این همه درس خواندن خسته شده بودم. 12 سال…! کم نیست. مجبور بودم شب های امتحان کتاب را باز کنم و بخوانم که البته صفحه های سی تا چهل کتاب بود که به عالم زیبای خواب سفر می کردم. اصلاً شب های امتحان خواب معنای دیگری داشت. پیش… بیشتر »
رئیس جمهور آینده با چشمان آبی
نوشته شده توسطعین. کاف 18ام مرداد, 1396مهران، استان ایلام هر وقت که هوا تاریک میشد از شهرم مهران تا نجف، حوزه کنار حرم امام علی -علیه السلام- را طی الارض میکردم. آنجا سر کلاس درس در حجرههای برادران می رفتم، از دروس حوزه و اساتید نجف استفاده می کردم و یک ساعت مانده به اذان صبح به خانه باز… بیشتر »
قصه های طلبه شدن ما
نوشته شده توسطعین. کاف 22ام تیر, 1396سی گانه نخست می خواستیم به سادگی و شیرینی یک گفتگوی دوستانه، گعدهای مجازی داشته باشیم و بگوییم چی شد که طلبه شدیم. با مکثی کوتاه به پشت سرمان نگاهی بیندازیم و ببینیم با کدام جرقه و نگاه، دعای سحرگاهی مادر و گذر از چه پستی و بلندی هایی اکنون با افتخار… بیشتر »
صفر تا صد زندگی طلبگی
نوشته شده توسطعین. کاف 14ام تیر, 1396استان اصفهان، خور و بیابانک درس هام عالی بود. رشته تجربی، یه دختر پرشور و همیشه در صحنه؛ اما همیشه یه چیزی آزارم میداد و میده و اون رفتار بچه مذهبیای دور و برم بود. مسجد محل پاتوق دائمی ما بود با کلی برنامههای فرهنگی. خودم مجری بودم و فعال. وقتی… بیشتر »
اولین طلبه زن خاندان
نوشته شده توسطعین. کاف 3ام تیر, 1396استان البرز، کرج سال 89 بعد از مشورت گرفتن از پدرم تصمیم گرفتم به جای ثبت نام کردن تو دبیرستان برم حوزه. پدرم تحقیقات اساسی رو شروع کرد و متوجه شدیم که اصلا تو کرج حوزه از مقطع سیکل نیست. اما منم تابستون برای ثبت نام دبیرستان نرفتم. از مامان و بابام… بیشتر »
من واقعا به درد حوزه می خورم
نوشته شده توسطعین. کاف 23ام خرداد, 1396استان فارس، شیراز پیش دانشگاهیام تمام شد. کل تابستان به عروسی و عروسی رفتن گذشت تا رسید به شهریور ماه که ماه رمضان شروع شد. روز اول عروسی بودم. از روز دوم تصمیم گرفتم کل ماه رمضان را روزه بگیرم و حجابم را حفظ کنم. هر شب برنامه «این شبها» را نگاه… بیشتر »